Invisible

ɪnˈvɪzəbl ɪnˈvɪzəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective B2
نامریی، ناپدید، نامعلوم، مخفی، غیرقابل مشاهده، غیرقابل تشخیص، غیر محسوس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an invisible man
- مرد نامرئی
- The house is invisible from the road, being surrounded by trees.
- چون اطراف خانه درخت قرار دارد، از جاده قابل رؤیت نیست.
- invisible exports such as tourism and banking
- صادرات غیرآشکار( پنهان) مانند جهانگردی و بانکداری
- small and almost invisible dots
- نقطه‌های ریز و تقریباً نامعلوم
- the company's invisible assets
- دارایی‌های اعلام‌نشده‌ی شرکت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invisible

  1. adjective unable to be seen; hidden
    Synonyms: concealed, covert, deceptive, disguised, ethereal, gaseous, ghostly, ideal, impalpable, imperceptible, imponderable, inappreciable, inconspicuous, indiscernible, infinitesimal, insensible, intangible, masked, microscopic, not in sight, obliterated, obscured, occult, out of sight, perdu, screened, supernatural, ulterior, unapparent, undisclosed, ungraspable, unnoticeable, unobservable, unperceivable, unreal, unseeable, unseen, unviewable, vaporous, veiled, wraithlike
    Antonyms: detectable, obvious, seen, visible

Collocations

  • the invisible

    1- خداوند 2- جهان باقی، دنیای دیگر

ارجاع به لغت invisible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invisible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/invisible

لغات نزدیک invisible

پیشنهاد بهبود معانی