با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Masked

mæskt mɑːskt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    masks
  • وجه وصفی حال:

    masking

معنی

adjective
ماسک‌زده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد masked

  1. verb To change or modify so as to prevent recognition of the true identity or character of
    Synonyms: masqueraded, dissembled, disguised, camouflaged
  2. verb Make unrecognizable
    Synonyms: veiled, covered, hidden, concealed, cloaked, masqueraded, shielded, disguised, screened, shrouded, hushed, fronted, faced, enshrouded, dissembled, camouflaged
    Antonyms: unmasked, revealed, uncovered, reinforced, enhanced
  3. adjective Having its true character concealed with the intent of misleading
    Synonyms: disguised, cabalistic, concealed, cloaked, covert, cryptic, incognito, larvate, latent
  4. verb To conceal by dissembling:
    Synonyms: disguised
  5. noun
    Synonyms: domino, mask, masquerade, visor

ارجاع به لغت masked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «masked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/masked

لغات نزدیک masked

پیشنهاد بهبود معانی