امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Weird

wɪrd wɪəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    weirder
  • صفت عالی:

    weirdest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
عجیب‌، غریب، غیرمعمول، غیرطبیعی، غیرعادی، عجیب‌غریب link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I had a weird dream last night.
- دیشب خواب عجیبی دیدم.
- The weather today is really weird for this time of year.
- آب‌وهوای امروز برای این وقت از سال بسیار غیرعادی است.
- He was wearing a weird hat that caught everyone's attention
- او کلاه عجیب‌غریبی بر سر داشت که توجه همه را به خود جلب کرده بود.
- He has a weird sense of humor that not everyone appreciates.
- او حس شوخ‌طبعی غیرمعمولی دارد که هرکسی آن را درک نمی‌کند.
- I experienced a weird sensation when I entered the old house.
- وقتی وارد خانه‌ی قدیمی شدم حس عجیبی را تجربه کردم.
adjective
جادویی، پررمزوراز، اسرارآمیز، رمزآلود، سحرآمیز
- They stumbled upon a weird, enchanted forest.
- آن‌ها به‌طور تصادفی با جنگلی پررمزوراز و مسحور‌شده روبرو شدند.
- His weird powers allowed him to communicate with animals.
- قدرت‌های جادویی او به او این امکان را می‌دادند که با حیوانات ارتباط برقرار کند.
noun
سرنوشت، تقدیر، بخت، اقبال، طالع
- In the end, it was the weird that shaped their lives.
- در نهایت، این سرنوشت بود که زندگی آن‌ها را شکل می‌داد.
- She believed in the weird that guided her choices in life.
- او به تقدیری اعتقاد داشت که انتخاب‌های او را در زندگی هدایت می‌کرد.
noun
فال‌بین، فال‌گیر، طالع‌بین
- She consulted the weird, hoping to uncover her destiny.
- او به طالع‌بین مراجعه کرد، به این امید که پرده از سرنوشتش بردارد.
- Everyone gathered around the weird to hear her mysterious predictions.
- همه دور فال‌گیر جمع شده بودند تا پیش‌بینی‌های اسرارآمیزش را بشنوند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد weird

  1. adjective very strange and unusual, unexpected, or not natural
    Synonyms:
    strange unnatural peculiar curious oddball eccentric freaky spooky eerie weird uncanny mysterious grotesque ominous dreadful awful fearful ghastly horrific ghostly haunting magical singular outlandish kooky funky flaky kinky inscrutable supernatural preternatural occult uncouth far-out awe-inspiring supernal
    Antonyms:
    normal regular usual

ارجاع به لغت weird

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «weird» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/weird

لغات نزدیک weird

پیشنهاد بهبود معانی