با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Pronounced

prəˈnaʊnst prəˈnaʊnst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more pronounced
  • صفت عالی:

    most pronounced

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مشهود، بارز، آشکار، برجسته، مشخص، چشمگیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a pronounced change
- دگرگونی چشمگیر
- The teacher's disappointment was pronounced.
- ناامیدی معلم مشهود بود.
adjective
قطعی، قاطع (نظریات و عقاید و غیره)
- The scientist's hypothesis was pronounced.
- فرضیه‌ی دانشمند قاطع بود.
- Her opinion on the matter was pronounced.
- نظر او در این مورد قطعی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pronounced

  1. adjective distinct, evident
    Synonyms: arresting, assured, broad, clear, clear-cut, conspicuous, decided, definite, marked, notable, noticeable, obvious, outstanding, striking, strong, unmistakable
    Antonyms: indistinct, obscure, unpronounced, vague

ارجاع به لغت pronounced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pronounced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pronounced

لغات نزدیک pronounced

پیشنهاد بهبود معانی