آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Broad

    brɒːd brɔːd

    شکل جمع:

    broads

    صفت تفضیلی:

    broader

    صفت عالی:

    broadest

    معنی broad | جمله با broad

    noun adjective adverb B1

    پهن، عریض، گشاد، پهناور، زن هرزه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    a broad street

    خیابان پهن

    Arvand river is broad.

    اروندرود عریض است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a tall man with broad shoulders

    مردی قدبلند با شانه‌های پهن

    broad prairies

    دشت‌های پهناور

    the broad expanse of the sea

    گستره‌ی پهناور دریا

    a broad smile

    لبخندی باز

    with a broad grin

    بانیش باز

    a broad hint

    اشاره‌ای واضح

    This artist has a broad range of interests.

    این هنرمند علایق گسترده‌ای دارد.

    broad-minded

    گسترده‌نگر، روشنفکر

    a broad joke

    شوخی خارج از نزاکت

    a broad outline

    خلاصه‌ی کلی

    the broad policy objectives of the government

    هدف‌های کلی سیاست خارجی دولت

    a broad Kashy accent

    لهجه‌ی کاشی غلیظ

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد broad

    1. adjective wide physically
      Synonyms:
      large full wide spacious ample roomy extensive deep thick vast immense expansive extended outspread outstretched widespread squat splay voluminous latitudinous generous capacious
      Antonyms:
      small narrow
    1. adjective extensive
      Synonyms:
      wide general extensive widespread inclusive comprehensive extended far-reaching sweeping unlimited universal expansive wide-ranging all-inclusive all-embracing copious ubiquitous encyclopedic far-flung undetailed nonspecific scopic
      Antonyms:
      small narrow
    1. adjective full, obvious
      Synonyms:
      clear obvious plain open apparent explicit straightforward unequivocal undisguised
      Antonyms:
      empty restricted
    1. adjective liberal-minded
      Synonyms:
      open-minded open tolerant progressive unbiased advanced permissive experienced cultivated radical
      Antonyms:
      close-minded small-minded
    1. adjective vulgar
      Synonyms:
      improper dirty indecent coarse gross unrefined vulgar suggestive low-minded wicked racy risqué saucy spicy off-color blue smutty indelicate unrestrained salty purple
    1. noun a woman
      Synonyms:
      woman lady girl female miss gal dame doll chick babe honey lassie sweet thing skirt dish bimbo moll tootsie floozy doxy

    Collocations

    broad daylight

    1- روز روشن

    a broad education

    تحصیلات گسترده (در چند رشته)

    Idioms

    broad daylight

    روز روشن

    2- آشکار

    سوال‌های رایج broad

    شکل جمع broad چی میشه؟

    شکل جمع broad در زبان انگلیسی broads است.

    صفت تفضیلی broad چی میشه؟

    صفت تفضیلی broad در زبان انگلیسی broader است.

    صفت عالی broad چی میشه؟

    صفت عالی broad در زبان انگلیسی broadest است.

    ارجاع به لغت broad

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «broad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/broad

    لغات نزدیک broad

    • - broach to
    • - broacher
    • - broad
    • - broad accent
    • - broad arrow
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.