با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Babe

beɪb beɪb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    babes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(baby) طفل، نوزاد، کودک، شخص ساده و معصوم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- What a beautiful babe!
- چه کودک قشنگی!
noun countable
عزیزم
- Do you need help, babe?
- کمک می‌خوای عزیزم؟
noun countable
شخص ناشی
- When it came to buying and selling he was a babe in arms.
- در خرید و فروش خیلی ناشی و بی‌تجربه بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد babe

  1. noun baby
    Synonyms: bairn, child, infant, little one, newborn, suckling
    Antonyms: adolescent, adult

ارجاع به لغت babe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «babe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/babe

لغات نزدیک babe

پیشنهاد بهبود معانی