گذشتهی ساده:
babbledشکل سوم:
babbledسومشخص مفرد:
babblesوجه وصفی حال:
babblingور ور کردن، سخن نامفهوم گفتن، فاش کردن، یاوه گفتن، یاوه، سخن بیهوده، منومن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The baby was babbling away in his crib all morning.
کودک تمام صبح در گهوارهی خود غانوغون میکرد.
I could hear the distant babble of women's voices.
از دور صدای همهمهی زنها را میشنیدم.
He babbled on and on about his trips.
او مرتب راجع به سفرهای خود ور زد.
Nearby, the stream babbled softly.
در آن نزدیکی، جویبار با صدای آرامی جریان داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «babble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/babble