امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Babble

ˈbæbl ˈbæbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    babbled
  • شکل سوم:

    babbled
  • سوم‌شخص مفرد:

    babbles
  • وجه وصفی حال:

    babbling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
ور ور کردن، سخن نامفهوم گفتن، فاش کردن، یاوه گفتن، یاوه، سخن بیهوده، من‌ومن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The baby was babbling away in his crib all morning.
- کودک تمام صبح در گهواره‌ی خود غان‌و‌غون می‌کرد.
- I could hear the distant babble of women's voices.
- از دور صدای همهمه‌ی زن‌ها را می‌شنیدم.
- He babbled on and on about his trips.
- او مرتب راجع به سفرهای خود ور زد.
- Nearby, the stream babbled softly.
- در آن نزدیکی، جویبار با صدای آرامی جریان داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد babble

  1. noun trivial talk, often incessant
    Synonyms:
    blubbering burble chatter clamor drivel gab gabble gibberish gossip gushing idle talk jabber jabbering jargon murmur muttering prattle ranting tattling
    Antonyms:
    quiet sense wisdom
  1. verb talk trivially, often incessantly
    Synonyms:
    blab blubber blurt burble cackle chat chatter gibber go on gossip gush jabber mumble murmur mutter patter prate prattle rant rave run off at the mouth run on spill the beans squeal talk foolishly talk incoherently talk nonsensically tattle trivialize yak yakkety yak
    Antonyms:
    be quiet

ارجاع به لغت babble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «babble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/babble

لغات نزدیک babble

پیشنهاد بهبود معانی