آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ آبان ۱۴۰۴

    Murmur

    ˈmɜːrmər ˈmɜːmə

    گذشته‌ی ساده:

    murmured

    شکل سوم:

    murmured

    سوم‌شخص مفرد:

    murmurs

    وجه وصفی حال:

    murmuring

    شکل جمع:

    murmurs

    معنی murmur | جمله با murmur

    verb - intransitive verb - transitive C2

    زمزمه کردن، زیر لب گفتن، پچ‌پچ کردن، زیرلبی گفتن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    The old man murmured something about the weather.

    پیرمرد چیزی درباره‌ی هوا را زیرلب گفت.

    Before he died, he kept murmuring his lost daughter's name.

    پیش‌از مرگ مدام نام دختر گمشده‌اش را زمزمه می‌کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to murmur a prayer

    دعایی را زمزمه کردن

    verb - intransitive

    غرولند کردن، زیرلبی شکایت کردن، گلایه کردن به‌طور مخفیانه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    She could hear him murmur his dissatisfaction with the meal.

    او می‌توانست صدای شکایت زیرلبی‌اش از غذا را بشنود.

    The students murmured quietly as they disagreed with the new policy.

    دانشجویان درحالی‌که با سیاست جدید مخالف بودند، به‌آرامی زیرلبی شکایت می‌کردند.

    noun countable C2

    زمزمه، پچ‌پچ

    A murmur of voices could be heard from the next room.

    پچ‌پچ چند نفر از اتاق کناری شنیده می‌شد.

    A murmur ran through the classroom when the teacher announced the test.

    وقتی معلم امتحان را اعلام کرد، زمزمه‌ای در کلاس پیچید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    if a teacher's lessons are murmurs of affection...

    درس معلم اگر بود زمزمه‌ی محبتی ...

    noun singular

    صدای نرم و پیوسته

    The murmur of the distant brook was like a lullaby.

    زمزمه‌ی جویبار دوردست شبیه به لالایی بود.

    The murmur of the fountain was very calming.

    صدای فواره بسیار آرام‌بخش بود.

    noun countable

    غرولند

    He went, but not without a murmur.

    او رفت؛ ولی نه بدون غرولند.

    She noticed the murmurs about the new schedule but ignored them.

    او غرولندهای درباره‌ی برنامه‌ی جدید را متوجه شد اما نادیده گرفت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد murmur

    1. noun low, continuous sound
      Synonyms:
      hum buzz rumble drone whisper humming buzzing mutter grumble babble undertone mumbling purr whispering murmuration rumor
    1. verb make low, continuous sound
      Synonyms:
      hum mutter mumble drone moan growl rumble buzz whisper utter voice vocalize verbalize flow ripple trickle drip gurgle purr babble purl meander stutter stammer tinkle susurrate stage-whisper
      Antonyms:
      speak clearly

    سوال‌های رایج murmur

    گذشته‌ی ساده murmur چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده murmur در زبان انگلیسی murmured است.

    شکل سوم murmur چی میشه؟

    شکل سوم murmur در زبان انگلیسی murmured است.

    شکل جمع murmur چی میشه؟

    شکل جمع murmur در زبان انگلیسی murmurs است.

    وجه وصفی حال murmur چی میشه؟

    وجه وصفی حال murmur در زبان انگلیسی murmuring است.

    سوم‌شخص مفرد murmur چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد murmur در زبان انگلیسی murmurs است.

    ارجاع به لغت murmur

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «murmur» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/murmur

    لغات نزدیک murmur

    • - murky
    • - murmansk
    • - murmur
    • - murmurer
    • - murmurous
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.