آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Humming

American: ˈhʌmɪŋ British: ˈhʌmɪŋ

گذشته‌ی ساده:

hummed

شکل سوم:

hummed

سوم‌شخص مفرد:

hums

معنی humming

adjective

زمزمه‌کننده، فرفر‌کننده، وزوزو

adjective

(عامیانه) پر‌رونق، موفق و روبه‌راه، پر فعالیت، پرجنب‌وجوش (رجوع شود به: hum)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد humming

  1. verb be noisy with activity
    Synonyms:
    sounding buzzing singing murmuring droning whirring vibrating whizzing zooming whispering moaning purring speeding bumbling blurring seething bumming
  1. noun a humming noise
    Synonyms:
    hum
  1. adjective
    Synonyms:
    busy lively brisk bustling hopping

سوال‌های رایج humming

گذشته‌ی ساده humming چی میشه؟

گذشته‌ی ساده humming در زبان انگلیسی hummed است.

شکل سوم humming چی میشه؟

شکل سوم humming در زبان انگلیسی hummed است.

سوم‌شخص مفرد humming چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد humming در زبان انگلیسی hums است.

ارجاع به لغت humming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «humming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/humming

لغات نزدیک humming

پیشنهاد بهبود معانی