گذشتهی ساده:
grumbledشکل سوم:
grumbledسومشخص مفرد:
grumblesوجه وصفی حال:
grumblingشکل جمع:
grumblesژکیدن، لندلند، غرغر کردن، گله کردن، ناله، گله
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He grumbles about everything.
او در مورد همهچیز غر میزند.
a grumbling servant
نوکر غرغرو
The high cost of living was his daily grumble.
شکایت روزمرهی او گرانی هزینهی زندگی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grumble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grumble