گذشتهی ساده:
grumbledشکل سوم:
grumbledسومشخص مفرد:
grumblesگلهمند، غرغرو، خردهگیر، ناراضی، ناخرسند، شِکوهگر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The grumbling employees said they were prevented from accessing e-commerce sites
کارمندان ناراضی بیان کردند که از دسترسی آنها به وبگاههای تجارت الکترونیک ممانعت به عمل آمده است.
Meanwhile, grumbling fans wondered why the new coach hadn't hired any Ohioans for his staff.
در همین حال، هواداران گلهمند متعجب بودند که چرا مربی جدید، هیچ فردی از اهالی اوهایو را در کادر خود استخدام نکرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grumbling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grumbling