با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Grumbling

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    grumbled
  • شکل سوم:

    grumbled
  • سوم شخص مفرد:

    grumbles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    گله‌مند، غرغرو، خرده‌گیر، ناراضی، ناخرسند، شِکوه‌گر
    • - The grumbling employees said they were prevented from accessing e-commerce sites
    • - کارمندان ناراضی بیان کردند که از دسترسی آن‌ها به وبگاه‌های تجارت الکترونیک ممانعت به عمل آمده است.
    • - Meanwhile, grumbling fans wondered why the new coach hadn't hired any Ohioans for his staff.
    • - در همین حال، هواداران گله‌مند متعجب بودند که چرا مربی جدید، هیچ فردی از اهالی اوهایو را در کادر خود استخدام نکرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد grumbling

  1. adjective discontented
    Synonyms: complaining, quibbling, moaning, irked, dissatisfied, sour, grouchy, irritable

ارجاع به لغت grumbling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grumbling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grumbling

لغات نزدیک grumbling

پیشنهاد بهبود معانی