امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sour

saʊr saʊə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    sourer
  • صفت عالی:

    sourest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb B1
ترش، تند، ترش بودن، مزه اسید داشتن، مثل غوره و غیره)، ترش شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Vinegar is sour.
- سرکه ترش است.
- sour lemon
- لیمو ترش
- sour milk
- شیر ترشیده
- to become sour
- ترشیدن، ترش شدن
- He is in a sour mood today.
- امروز خلقش تنگ است.
- He was very sour toward us.
- خیلی نسبت به ما ترشرویی کرد.
- His skill has gone sour.
- مهارت او کم شده است.
- a sour note
- نت عوضی، نت غلط
- Let the dough sour a little.
- بگذار خمیر کمی ترش شود.
- Milk sours soon.
- شیر زود می‌ترشد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sour

  1. adjective bad-tasting; gone bad
    Synonyms:
    acerb acetic acetose acetous acid acidic acidulated acrid astringent bad biting bitter briny caustic curdled cutting dry fermented green keen musty peppery piquant pungent rancid salty sharp soured sourish stinging tart turned unpleasant unripe unsavory unwholesome vinegary with a kick
    Antonyms:
    good pleasant sweet tasty
  1. adjective in a bad mood
    Synonyms:
    acid acrid acrimonious bitter churlish crabby cynical disagreeable discontented displeasing embittered grouchy grudging ill-natured ill-tempered irritable jaundiced on edge peevish rotten tart ungenerous unhappy unpleasant waspish
    Antonyms:
    cheerful cordial friendly happy
  1. verb alienate
    Synonyms:
    acidify curdle disenchant embitter envenom exacerbate exasperate make sour spoil turn turn off
    Antonyms:
    encourage excite incite

ارجاع به لغت sour

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sour» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sour

لغات نزدیک sour

پیشنهاد بهبود معانی