همچنین میتوان از imbitter به جای embitter استفاده کرد.
تلخ کردن، ناگوار کردن، بدتر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His remarks embittered his enemies.
اظهارات او دشمنانش را آتشی کرد.
Repeated failure in examinations had embittered him.
شکستهای مکرر در امتحانات کام او را تلخ کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «embitter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embitter