با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Venom

ˈvenəm ˈvenəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    venoms

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    زهر، سم، زهر مار و عقرب و غیره، کینه، مسموم کردن، مسموم شدن
    • - This scorpion's venom is dangerous.
    • - زهر این عقرب خطرناک است.
    • - His statements were full of venom.
    • - کینه و عداوت از حرف‌های او می‌بارید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد venom

  1. noun poison; hating
    Synonyms: acidity, acrimony, anger, bane, bitterness, contagion, gall, grudge, hate, hatred, ill will, infection, malevolence, malice, maliciousness, malignity, rancor, spite, spitefulness, spleen, taint, toxin, virulence, virus

ارجاع به لغت venom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «venom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/venom

لغات نزدیک venom

پیشنهاد بهبود معانی