فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Toxin

ˈtɑːksɪn ˈtɒksɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    toxins

معنی

  • noun
    زهرابه، ترکیب زهردار، داروی سمی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد toxin

  1. noun poison
    Synonyms: blight, cancer, contagion, contamination, germ, infection, noxious substance, poisonous substance, toxicant, toxoid, venom, virus

ارجاع به لغت toxin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «toxin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/toxin

لغات نزدیک toxin

پیشنهاد بهبود معانی