Pouch

paʊtʃ paʊtʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
کیسه، کیسه کوچک، کیف پول، چنته، در جیب گذاردن، بلعیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- gunpowder pouch
- کیسه‌ی باروت
- a diplomatic pouch
- کیسه‌ی مراسلات سیاسی
- He pouched the money.
- پولها را در کیسه ریخت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pouch

  1. noun soft container, often made of cloth or skin
    Synonyms: bag, pocket, poke, purse, receptacle, sac, sack

ارجاع به لغت pouch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pouch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pouch

لغات نزدیک pouch

پیشنهاد بهبود معانی