Potty

ˈpɑːti ˈpɑːti ˈpɒti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
جزئی، آسان، ناچیز، احمقانه، مغرور، لگن یا مستراح اطفال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد potty

  1. noun A receptacle for urination or defecation in the bedroom
    Synonyms: chamberpot, toilet, can, commode, crapper, pot, stool, throne, thunder mug
  2. adjective Slightly intoxicated
    Synonyms: enamored, tiddly, infatuated, in-love, smitten, soft on, tipsy, taken with

ارجاع به لغت potty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «potty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/potty

لغات نزدیک potty

پیشنهاد بهبود معانی