آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Toilet

    ˈtɔɪlɪt ˈtɔɪlɪt

    شکل جمع:

    toilets

    توضیحات:

    در معنای دوم در انگلیسی آمریکایی به‌جای toilet از bathroom استفاده می‌شود.

    در معنای سوم در انگلیسی آمریکایی به‌جای toilets از restroom و ladies'/men's room استفاده می‌شود.

    معنی toilet | جمله با toilet

    noun countable A1

    توالت، مستراح

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    She cleaned the toilet thoroughly with disinfectant.

    او توالت را با مواد ضدعفونی‌کننده به‌طور کامل تمیز کرد.

    There’s a problem with the toilet; it won’t flush.

    مستراح مشکل داره؛ سیفونش کار نمی‌کنه.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    toilet articles

    اسباب توالت

    a toilet brush

    برس مستراح

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی دست‌شویی، سرویس بهداشتی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    He went to the toilet during the break.

    او در زمان استراحت به دستشویی رفت.

    The toilet is at the end of the hallway.

    سرویس بهداشتی در انتهای راهرو قرار داره.

    noun plural A2

    انگلیسی بریتانیایی سرویس بهداشتی عمومی، دست‌شویی عمومی، توالت عمومی

    There are separate toilets for staff and customers.

    توالت کارکنان و مشتری‌ها جداست.

    You need to pay to use the toilets in this park.

    برای استفاده از دست‌شویی عمومی این پارک باید پول بدی.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    men's toilet

    سرویس بهداشتی مردانه

    noun uncountable formal

    قدیمی آماده شدن، به خود رسیدن، آراستن خود (شامل شستن خود و لباس پوشیدن)

    He made his toilet quickly before heading out to work.

    با سرعت آماده شد و به سر کار رفت.

    In the 18th century, wealthy women often had a maid assist them with their toilet.

    در قرن هجدهم، زنان ثروتمند اغلب ندیمه‌ای داشتند که در آراستن به آن‌ها کمک می‌کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد toilet

    1. noun grooming one's person
      Synonyms:
      shower bath shave haircut make up dressing ablutions tidy-up wash up applying cosmetics hairdressing morning preparations crumb-up
    1. noun a room for privacy
      Synonyms:
      bathroom restroom washroom lavatory W.C. (British) john head potty can commode privy powder-room latrine throne bath men-s-room ladies-room water-closet outhouse lav crapper stool little-boy-s-room little-girl-s-room comfort-station necessarium garderobe amenity dress costume attire altar room chamber-of-commerce poet's corner throne-room
    1. noun the act of dressing and preparing yourself
      Synonyms:
      toilette

    سوال‌های رایج toilet

    شکل جمع toilet چی میشه؟

    شکل جمع toilet در زبان انگلیسی toilets است.

    ارجاع به لغت toilet

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «toilet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/toilet

    لغات نزدیک toilet

    • - toile
    • - toiler
    • - toilet
    • - toilet paper (or tissue)
    • - toilet training
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    sole gyration required scribbler oleato carrot and stick add fuel to the fire crookery crooked linger chess fiend secondary Seattle seasoning تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.