امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shave

ʃeɪv ʃeɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shaved
  • شکل سوم:

    shaven
  • سوم‌شخص مفرد:

    shaves
  • وجه وصفی حال:

    shaving
  • شکل جمع:

    shaves
ذخیره در لغات برگزیده

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
تراشیدن، رنده کردن، ریش تراشیدن، خراش دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I shave every day.
- من هر روز ریش می‌تراشم.
- Ali shaved off his mustache.
- علی سیبیلش را زد.
- to make the door close right; he shaved the bottom of it
- برای اینکه درست بسته شود، پایین در را تراشید.
- shaved ham
- گوشت خوک رنده‌شده
- The bullet shaved his shoulder.
- گلوله شانه‌اش را خراشاند.
noun countable
تراش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shave

  1. verb cut outer covering off
    Synonyms:
    cut trim clip shear pare peel skin strip shred skim slice thin cut down cut back prune plane slash crop graze touch kiss brush sliver make bare shingle barber decorticate

Idioms

  • a close shave

    ریش‌تراشی از ته

    (عامیانه) نزدیک به خطر، احتمال وقوع (چیزی)

ارجاع به لغت shave

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shave» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shave

لغات نزدیک shave

پیشنهاد بهبود معانی