تکه باریک، تراشه، قاش، ته جاروب، آشغال، فتیله نخ، بریدن، قاش کردن، تراشه کردن، چاک خوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We started a fire with slivers of wood.
با تراشههای چوب آتش روشن کردیم.
Give me a sliver of that cheese.
یک تراشه از آن پنیر را به من بده.
The glass fell and broke into slivers.
لیوان افتاد و ریزریز شد.
to sliver cheese
پنیر را تراشه کردن (رنده کردن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sliver» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sliver