آخرین به‌روزرسانی:

Sliver

ˈslɪvər ˈslɪvə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

تکه باریک، تراشه، قاش، ته جاروب، آشغال، فتیله نخ، بریدن، قاش کردن، تراشه کردن، چاک خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

We started a fire with slivers of wood.

با تراشه‌های چوب آتش روشن کردیم.

Give me a sliver of that cheese.

یک تراشه از آن پنیر را به من بده.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The glass fell and broke into slivers.

لیوان افتاد و ریز‌ریز شد.

to sliver cheese

پنیر را تراشه کردن (رنده کردن)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sliver

  1. noun tiny piece, usually of wood or metal
    Synonyms:
    bit fragment piece flake splinter shred snippet slip slice shaving paring snip thorn

ارجاع به لغت sliver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sliver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sliver

لغات نزدیک sliver

پیشنهاد بهبود معانی