با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sliver

ˈslɪvər ˈslɪvə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
تکه باریک، تراشه، قاش، ته جاروب، آشغال، فتیله نخ، بریدن، قاش کردن، تراشه کردن، چاک خوردن
- We started a fire with slivers of wood.
- با تراشه‌های چوب آتش روشن کردیم.
- Give me a sliver of that cheese.
- یک تراشه از آن پنیر را به من بده.
- The glass fell and broke into slivers.
- لیوان افتاد و ریز‌ریز شد.
- to sliver cheese
- پنیر را تراشه کردن (رنده کردن)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sliver

  1. noun tiny piece, usually of wood or metal
    Synonyms: bit, flake, fragment, paring, shaving, shred, slice, slip, snip, snippet, splinter, thorn

ارجاع به لغت sliver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sliver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sliver

لغات نزدیک sliver

پیشنهاد بهبود معانی