شکل جمع:
splintersباریکه چوب، تراشه، خرده شیشه، تراشه کردن، متلاشی شدن وکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
splintered wood
چوب تراشهشده
Disagreements and rivalries splintered the party into several hostile groups.
عدمتوافق و رقابت موجب شد که حزب به چندین دستهی دشمن تقسیم شود.
sharp steel splinters
برادههای پولادی و تیز
The mirror was knocked into splinters by a bullet.
گلوله آیینه را خرد کرد.
splinter groups
گروههای انشعابی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «splinter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/splinter