۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Needle

ˈniːdl ˈniːdl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    needled
  • شکل سوم:

    needled
  • سوم‌شخص مفرد:

    needles
  • وجه وصفی حال:

    needling
  • شکل جمع:

    needles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
سوزن، سوزن سرنگ و گرامافون و غیره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the eye of a needle
- سوراخ سوزن
- to thread a needle
- سوزن را نخ کردن
- a needle for surgical sutures
- سوزن بخیه‌زنی در جراحی
- a sewing machine needle
- سوزن ماشین خیاطی
verb - transitive countable
دوختن
- garments that are needled by hand
- لباس‌هایی که با دست دوخته می‌شوند
verb - transitive countable
با سوزن تزریق کردن
- needling a blister until it bursts
- سوزن‌ زدن به تاول تا اینکه سر باز کند
- to needle beer
- به آبجو الکل اضافی زدن
verb - transitive countable
طعنه زدن، اذیت کردن
- Other kids needled him about being fat.
- بچه‌های دیگر به‌دلیل چاق‌بودنش او را دست می‌انداختند.
verb - intransitive countable
سوزن دوزی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد needle

  1. verb tease, annoy
    Synonyms:
    annoy bother irritate pester harass nag provoke aggravate rile badger plague irk nettle taunt ride bait hector worry bedevil goad prod spur sting ruffle prick tweak gnaw examine question quiz
    Antonyms:
    praise

Collocations

  • needlecraft

    سوزن‌دوزی، کارهای بافتنی، گل‌دوزی

Idioms

  • on the needle

    (عامیانه) معتاد به مواد مخدر

ارجاع به لغت needle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «needle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/needle

لغات نزدیک needle

پیشنهاد بهبود معانی