گذشتهی ساده:
proddedشکل سوم:
proddedسومشخص مفرد:
prodsوجه وصفی حال:
proddingشکل جمع:
prodsسیخ زدن، سک زدن، برانگیختن، ترغیب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to prod a slow moving donkey
به الاغ کندرو سک زدن
He constantly prodded the students to study harder.
او مرتباً به شاگردان سیخونک میزد که بیشتر درس بخوانند.
My parents were the prods that made me go to school.
پدر و مادرم ترغیبکنندههایی بودند که مرا به تحصیل وا داشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prod» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prod