امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prod

prɑːd prɒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    prodded
  • شکل سوم:

    prodded
  • سوم‌شخص مفرد:

    prods
  • وجه وصفی حال:

    prodding
  • شکل جمع:

    prods

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
سیخ زدن، سک زدن، برانگیختن، ترغیب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- to prod a slow moving donkey
- به الاغ کندرو سک زدن
- He constantly prodded the students to study harder.
- او مرتباً به شاگردان سیخونک می‌زد که بیشتر درس بخوانند.
- My parents were the prods that made me go to school.
- پدر و مادرم ترغیب‌کننده‌هایی بودند که مرا به تحصیل وا داشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prod

  1. verb poke at
    Synonyms:
    crowd dig drive elbow goose jab jog nudge press prick punch push shove
  1. verb urge, incite
    Synonyms:
    crowd egg on excite exhort goad goose impel instigate jog memory motivate move pique prick prompt propel provoke push remind rouse sic sound spark spur stimulate stir up trigger turn on
    Antonyms:
    discourage dissuade

ارجاع به لغت prod

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prod» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prod

لغات نزدیک prod

پیشنهاد بهبود معانی