گذشتهی ساده:
goosedشکل سوم:
goosedسوم شخص مفرد:
goosesوجه وصفی حال:
goosingشکل جمع:
geeseتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آب در هاون کوبیدن، تعقیب بیفایده، کاوش بیهوده
set the fox to watch the goose
گوشت را دست گربه سپردن
(عامیانه) شانس کسی را از بین بردن، کاسه کوزهی کسی را به هم ریختن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «goose» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/goose