ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Goose

ɡuːs ɡuːs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    goosed
  • شکل سوم:

    goosed
  • سوم شخص مفرد:

    gooses
  • وجه وصفی حال:

    goosing
  • شکل جمع:

    geese

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable
    جانورشناسی غاز، گوشت غاز
    • - I had a delicious roasted goose for dinner last night.
    • - دیشب برای شام گوشت غاز برشته‌شده‌ی خوشمزه‌ای خوردم.
    • - A flock of geese flew overhead.
    • - دسته‌ای از غازها بالای سرشان پرواز کردند.
  • noun countable informal
    قدیمی آدم نادان، آدم ساده‌لوح، آدم احمق، آدم کودن، هالو
    • - Don't be such a goose!
    • - اینقدر آدم احمقی نباش!
    • - That guy is a total goose, always making ridiculous jokes.
    • - آن پسر هالو همیشه جوک‌های مسخره می‌سازد.
  • verb - transitive informal
    سقلمه زدن، زدن
    • - She playfully goosed her partner as they walked down the street.
    • - با بازیگوشی شریک زندگی‌اش را درحال راه رفتن در خیابان سقلمه می‌زد.
    • - The mischievous child tried to goose his friend during the game.
    • - کودک شیطون در حین بازی سعی کرد دوستش را بزند.
  • verb - transitive informal
    انگلیسی آمریکایی تشویق کردن، ترغیب کردن، سر شوق آوردن، مشتاق کردن
    • - I need to goose myself and start pursuing my goals again.
    • - باید خودم را تشویق کنم و دوباره به‌دنبال اهدافم بروم.
    • - Sarah's enthusiasm goosed me up for the upcoming project; I feel motivated now.
    • - شوروشوق سارا من را برای پروژه‌ی آینده ترغیب کرد؛ الان احساس می‌کنم انگیزه دارم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد goose

  1. noun A stupid person
    Synonyms: fool, dope, jackass, goof, loony, ass, idiot, imbecile, mooncalf, moron, silly, nincompoop, ninny, nitwit, simple, simpleton, ruin, softhead, fathead, tomfool, gander, cretin, spoil, ding-dong, dip, goofball, jerk, defeat, nerd, schmo, schmuck, bozo, turkey, cuckoo, zany

Idioms

  • a wild goose chase

    آب در هاون کوبیدن، کار بی‌فایده، کار عبث و بیهوده، دنبال نخودسیاه بودن

  • set the fox to watch the goose

    گوشت را دست گربه سپردن

  • to cook one's goose

    (عامیانه) شانس کسی را از بین بردن، کاسه کوزه‌ی کسی را به هم ریختن

ارجاع به لغت goose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «goose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/goose

لغات نزدیک goose

پیشنهاد بهبود معانی