گذشتهی ساده:
goosedشکل سوم:
goosedسومشخص مفرد:
goosesوجه وصفی حال:
goosingشکل جمع:
geeseجانورشناسی غاز، گوشت غاز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
I had a delicious roasted goose for dinner last night.
دیشب برای شام گوشت غاز برشتهشدهی خوشمزهای خوردم.
A flock of geese flew overhead.
دستهای از غازها بالای سرشان پرواز کردند.
قدیمی آدم نادان، آدم سادهلوح، آدم احمق، آدم کودن، هالو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don't be such a goose!
اینقدر آدم احمقی نباش!
That guy is a total goose, always making ridiculous jokes.
آن پسر هالو همیشه جوکهای مسخره میسازد.
سقلمه زدن، زدن
She playfully goosed her partner as they walked down the street.
با بازیگوشی شریک زندگیاش را درحال راه رفتن در خیابان سقلمه میزد.
The mischievous child tried to goose his friend during the game.
کودک شیطون در حین بازی سعی کرد دوستش را بزند.
انگلیسی آمریکایی تشویق کردن، ترغیب کردن، سر شوق آوردن، مشتاق کردن
I need to goose myself and start pursuing my goals again.
باید خودم را تشویق کنم و دوباره بهدنبال اهدافم بروم.
Sarah's enthusiasm goosed me up for the upcoming project; I feel motivated now.
شوروشوق سارا من را برای پروژهی آینده ترغیب کرد؛ الان احساس میکنم انگیزه دارم.
آب در هاون کوبیدن، کار بیفایده، کار عبث و بیهوده، دنبال نخودسیاه بودن
set the fox to watch the goose
گوشت را دست گربه سپردن
(عامیانه) شانس کسی را از بین بردن، کاسه کوزهی کسی را به هم ریختن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «goose» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/goose