امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Turkey

ˈtɜːrki ˈtɜːki
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    turkeys

توضیحات

پس از تغییر نام رسمی، این لغت در معنای نام کشور ترکیه با املای Turkiye نوشته می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
جانورشناسی بوقلمون link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a wild turkey
- بوقلمون وحشی
- In 1550, the English navigator William Strickland, introduced the turkey into England.
- در سال ۱۵۵۰ ویلیام استریکلند، دریانورد انگلیسی، بوقلمون را وارد انگلستان کرد.
noun uncountable
غذا و آشپزی گوشت بوقلمون link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده
- roast turkey
- گوشت بوقلمون کبابی
- The turkey was the centerpiece of the Thanksgiving dinner.
- گوشت بوقلمون غذای اصلی و گل سرسبد شام جشن شکرگزاری بود.
noun countable informal
سینما و تئاتر شکست‌، ناکامی
- His last film was a complete turkey.
- آخرین فیلم او یک ناکامی تمام‌عیار بود.
- Your movie was a real turkey.
- فیلم تو شکست بزرگی بود.
noun countable informal
انگلیسی آمریکایی آدم نادان، احمق، پخمه
- What did you do that for, you turkey?
- برای چی این کارو کردی احمق؟
- You're a turkey!
- تو یه پخمه‌ای!
noun
ترکیه (نام این کشور پیش‌تر با این املا نوشته می‌شد اما از سال ۲۰۲۲ به Türkiye تغییر کرد)
- Satellite images reveal fault line and extent of Türkiye quake destruction.
- تصاویر ماهواره‌ای خط گسل و میزان تخریب زلزله‌ی ترکیه را نشان می‌دهد.
- Turkey/Türkiye is a regional power with a geopolitically significant strategic location.
- ترکیه یک قدرت منطقه‌ای با موقعیت استراتژیک مهم ژئوپلیتیکی است.
noun
ورزش (بولینگ) سه استرایک (strike) پشت‌سرهم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد turkey

  1. noun One deficient in judgment and good sense
    Synonyms:
    turkey-cock turkey-hen bird ass fool fowl idiot Thanksgiving bird imbecile Christmas bird jackass mooncalf gobbler moron turkey gobbler nincompoop ninny wild-turkey nitwit domestic turkey simple cock of India simpleton softhead hen of India bomb joker tomfool poule d'Inde (French) dope gander gallina de India (Spanish) goose gallo cretin gallina d'India (both Italian) ding-dong dip Indianische Henn goof Huhn (both German) jerk nerd schmo schmuck dud
  1. noun A Eurasian republic in Asia Minor and the Balkans; on the collapse of the Ottoman Empire in 1918, the Young Turks, led by Kemal Ataturk, established a republic in 1923
    Synonyms:
    republic-of-turkey
  1. noun Large gallinaceous bird with fan-shaped tail; widely domesticated for food
    Synonyms:
    meleagris-gallopavo

Idioms

  • talk turkey

    بی‌شیله‌پیله حرف زدن، صادقانه حرف زدن، با صراحت حرف زدن

ارجاع به لغت turkey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «turkey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/turkey

لغات نزدیک turkey

پیشنهاد بهبود معانی