فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ding-dong

ˈdɪŋdɑːŋ ˈdɪŋ dɒŋ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

دینگ‌دانگ، دنگ‌دنگ (صدای زنگ به‌طور پی‌درپی)

I heard the ding-dong of the church bell as I was walking by.

وقتی در حال قدم زدن بودم، صدای دینگ‌دانگ ناقوس کلیسا را ​​شنیدم.

The sound of the ding-dong signaled the start of the ceremony.

صدای دنگ‌دنگ آغاز مراسم را نشان می‌داد.

noun informal

انگلیسی بریتانیایی جروبحث شدید، بگومگو، مشاجره، یکی‌به‌دو، دعوا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I had a bit of a ding-dong with him about his frequent absences.

با او درباره‌ی غیبت‌های مکررش مشاجره کردم.

The neighbors had a loud ding-dong last night.

همسایه‌ها دیشب بگومگوی بلندی کردند.

noun informal

انگلیسی آمریکایی احمق، نادان، کودن (آدم)

He always acts like a ding-dong when he's around his friends.

او همیشه وقتی در کنار دوستانش است، مانند یک احمق رفتار می‌کند.

The boss thinks I'm a ding-dong.

رئیسم فکر می‌کنه من یه کودنم.

verb - intransitive

دینگ‌دانگ کردن (زنگ)

I heard the church bell ding-donging from afar.

از دور صدای دینگ‌دانگ کردن زنگ کلیسا را شنیدم.

The school bell ding-donged.

زنگ کلاس دینگ‌دانگ کرد.

adjective

انگلیسی بریتانیایی پرزدوخورد

a ding-dong struggle

کشمکش پرزدوخورد

The soccer match was a ding-dong contest.

این مسابقه‌ی فوتبال رقابتی پرزدوخورد بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ding-dong

  1. noun one deficient in judgment and good sense
    Synonyms:
    fool idiot moron simpleton dope ass ninny nitwit simple imbecile jackass goof jerk turkey dip nerd tomfool nincompoop mooncalf goose gander cretin schmuck schmo softhead

ارجاع به لغت ding-dong

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ding-dong» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ding-dong

لغات نزدیک ding-dong

پیشنهاد بهبود معانی