زدن، باشدت زدن، با چکش زدن، ضربت، تماس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The church bells were dinging and the birds were singing.
ناقوسهای کلیسا به صدا درآمده بودند و پرندگان نغمهسرایی میکردند.
Night and day, she dinged it into my ears that I should get married.
شب و روز در گوشم میخواند که باید زن بگیرم.
She gave me a ding across the ear!
او دنگی زد تو گوشم!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ding» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ding