گذشتهی ساده:
dentedشکل سوم:
dentedسومشخص مفرد:
dentsوجه وصفی حال:
dentingشکل جمع:
dentsدندانه، گودی، تورفتگی، جای ضربت، دندانه کردن، دندانی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Two dents were made on the door of my car.
دو فرورفتگی روی در ماشین من ایجاد شد.
The wall is full of holes and dents.
دیوار پر از سوراخ و گودی است.
That event put a dent in our enthusiasm.
آن رویداد از شوق و ذوق ما کاست.
This metal sheet dents easily.
این صفحهی فلزی زود غر میشود.
The car's mudguard was dented in a few places.
گلگیر ماشین در چند جا فرورفتگی پیدا کرد.
کاستن، کاهش دادن، کاهش یافتن، کم کردن، تضعیف کردن، تضعیف شدن (اغلب با حرف اضافهی in میآید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dent