فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dent

dent dent

گذشته‌ی ساده:

dented

شکل سوم:

dented

سوم‌شخص مفرد:

dents

وجه وصفی حال:

denting

شکل جمع:

dents

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

دندانه، گودی، تورفتگی، جای ضربت، دندانه کردن، دندانی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Two dents were made on the door of my car.

دو فرورفتگی روی در ماشین من ایجاد شد.

The wall is full of holes and dents.

دیوار پر از سوراخ و گودی است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

That event put a dent in our enthusiasm.

آن رویداد از شوق و ذوق ما کاست.

This metal sheet dents easily.

این صفحه‌ی فلزی زود غر می‌شود.

The car's mudguard was dented in a few places.

گل‌گیر ماشین در چند جا فرورفتگی پیدا کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dent

  1. noun depression, scrape, chip
    Synonyms:
    cut scratch notch nick pit hole impression indentation dip sink hollow cavity dimple score furrow trough crater incision dint scrape chip embrasure crenel scallop con-cavity
    Antonyms:
    bulge
  1. verb chip, scrape, depress
    Synonyms:
    mark scratch dig hollow press in push in indent nick notch pit imprint dimple dint ridge furrow gouge perforate make concave
    Antonyms:
    bulge

Idioms

make a dent

کاستن، کاهش دادن، کاهش یافتن، کم کردن، تضعیف کردن، تضعیف شدن (اغلب با حرف اضافه‌ی in می‌آید)

ارجاع به لغت dent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dent

لغات نزدیک dent

پیشنهاد بهبود معانی