به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dent

dent dent
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dented
  • شکل سوم:

    dented
  • سوم شخص مفرد:

    dents
  • وجه وصفی حال:

    denting
  • شکل جمع:

    dents

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    دندانه، گودی، تورفتگی، جای ضربت، دندانه کردن، دندانی
    • - Two dents were made on the door of my car.
    • - دو فرورفتگی روی در ماشین من ایجاد شد.
    • - The wall is full of holes and dents.
    • - دیوار پر از سوراخ و گودی است.
    • - That event put a dent in our enthusiasm.
    • - آن رویداد از شوق و ذوق ما کاست.
    • - This metal sheet dents easily.
    • - این صفحه‌ی فلزی زود غر می‌شود.
    • - The car's mudguard was dented in a few places.
    • - گل‌گیر ماشین در چند جا فرورفتگی پیدا کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dent

  1. noun depression, scrape, chip
    Synonyms: cavity, con-cavity, crater, crenel, cut, dimple, dint, dip, embrasure, furrow, hollow, impression, incision, indentation, nick, notch, pit, scallop, score, scratch, sink, trough
    Antonyms: bulge
  2. verb chip, scrape, depress
    Synonyms: dig, dimple, dint, furrow, gouge, hollow, imprint, indent, make concave, mark, nick, notch, perforate, pit, press in, push in, ridge, scratch
    Antonyms: bulge

Idioms

  • make a dent

    کاستن، کاهش دادن، کاهش یافتن، کم کردن، تضعیف کردن، تضعیف شدن (اغلب با حرف اضافه‌ی in می‌آید)

ارجاع به لغت dent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dent

لغات نزدیک dent

پیشنهاد بهبود معانی