گذشتهی ساده:
scallopedشکل سوم:
scallopedسومشخص مفرد:
scallopsوجه وصفی حال:
scallopingشکل جمع:
scallopsصدفخوراکی، حلزونهای دوکپهای، گوشماهی
The scallop was delicious and perfectly cooked.
صدف خوراکی خوشمزه و کاملا پخته شده بود.
I love the taste of scallop in my pasta.
من عاشق صدف خوراکی در پاستا هستم.
برش دادن به لباس، پختن، حلزون گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He scalloped the fabric to create a decorative edge.
او برای پارچه یک لبه تزئینی برش داد.
The chef expertly scalloped the potatoes for a beautiful presentation.
سرآشپز سیب زمینیها را برای داشتن شکلی زیبا بهطور ماهرانهای پخت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scallop» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scallop