فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Indentation

ˌɪndenˈteɪʃn ˌɪndenˈteɪʃn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

دندانه‌گذاری، دندانه، کنگره، تضریس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the indentations of the edge of a saw

دندانه‌های لبه‌ی اره

the indentations of each castle ...

دندانه‌های هر قصری ...

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indentation

  1. noun gouge
    Synonyms:
    dent impression depression notch imprint
  1. noun division
    Synonyms:
    section arrangement paragraph indention

ارجاع به لغت indentation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indentation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indentation

لغات نزدیک indentation

پیشنهاد بهبود معانی