با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Indentation

ˌɪndenˈteɪʃn ˌɪndenˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
دندانه‌گذاری، دندانه، کنگره، تضریس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the indentations of the edge of a saw
- دندانه‌های لبه‌ی اره
- the indentations of each castle ...
- دندانه‌های هر قصری ...
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indentation

  1. noun gouge
    Synonyms: imprint, impression, depression, dent, notch
  2. noun division
    Synonyms: indention, arrangement, section, paragraph

ارجاع به لغت indentation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indentation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indentation

لغات نزدیک indentation

پیشنهاد بهبود معانی