آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Impression

    ɪmˈpreʃn ɪmˈpreʃn

    شکل جمع:

    impressions

    معنی impression | جمله با impression

    noun countable B2

    اثر، جای مهر، نشان‌گذاری، اثر گذاری (از راه فشردن مهر یا شفتاهنگ و غیره) نقش اندازی، فشار

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    What was your impression of his words?

    برداشت شما از حرف‌های او چه بود؟

    Her poem left a deep impression on me.

    شعر او بر من اثر ژرفی داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a firm impression of the seal on the wax

    محکم فشردن مهر بر موم

    The long and narrow lines created an impression of height.

    خط‌های دراز و باریک تصور بلندی را ایجاد می‌کردند.

    The second impression of this book will be published soon.

    چاپ دوم این کتاب به‌زودی منتشر خواهد شد.

    His impression of Nixon was hilarious.

    ادا درآوردن او از نیکسون خنده‌دار بود.

    noun

    ادا، تقلید، نمایش، نقش، نشان

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    noun

    پزشکی (دندان پزشکی) جای دندان روی موم یا گچ (که از آن قالب دندان مصنوعی یا روکش دندان را می‌سازند)، قالبگیری

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده
    noun

    خیال، گمان، عقیده، احساس، ادراک، خاطره

    I was under the impression that he is your brother.

    خیال می‌کردم که او برادر شما است.

    noun

    تاثیر، درآیش، اندیش‌گرفت، اندیش‌گذاشت

    The young artist made quite an impression on audiences everywhere.

    هنرمند جوان در همه‌جا حاضران را سخت تحت‌تأثیر قرار داد.

    Hard cleaning made little impression on the stain.

    محکم پاک کردن تأثیر چندانی در (زدودن) لکه نداشت.

    noun

    چاپ، طبع

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد impression

    1. noun influence
      Synonyms:
      effect impact result consequence feeling reaction response sway
    1. noun feeling, idea
      Synonyms:
      sense thought idea notion perception view opinion belief conception concept image memory recollection conviction supposition theory fancy apprehension hunch suspicion inkling conjecture intellection conceit
      Antonyms:
      physicality materiality
    1. noun design made by pressing
      Synonyms:
      mark print pattern stamp imprint sign trace form design indentation depression hollow outline brand cast mold matrix dent dint track footprint fingerprint impress stamping spoor vestige
    1. noun pretending to be somebody
      Synonyms:
      imitation impersonation masquerade takeoff parody sendup

    Collocations

    make an impression on

    اثر گذاشتن بر، هناییدن، اندیش‌گذاری کردن

    لغات هم‌خانواده impression

    noun
    impression, impressionism, impressionist, impressiveness
    adjective
    impressionable, impressive, impressionistic, unimpressed
    verb - transitive
    impress
    adverb
    impressively, impressionistically

    سوال‌های رایج impression

    شکل جمع impression چی میشه؟

    شکل جمع impression در زبان انگلیسی impressions است.

    ارجاع به لغت impression

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «impression» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impression

    لغات نزدیک impression

    • - impressibility
    • - impressible
    • - impression
    • - impressionable
    • - impressionism
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.