گذشتهی ساده:
printedشکل سوم:
printedسومشخص مفرد:
printsوجه وصفی حال:
printingشکل جمع:
printsچاپ، جای مهر، اثر، رد، نشان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
the print of a woman's bare feet
جای پای برهنهی یک زن
uneven print
چاپ غیر یکدست (نامنظم)
The print is rather poor.
این چاپ چندان خوب نیست.
His shoes left prints in the snow.
کفشهای او روی برف اثر باقی میگذاشت.
black and white prints
تصویرهای چاپی سیاه و سفید
اثر انگشت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The prints were compared.
اثر انگشتها را با هم مقایسه کردند.
چاپی، چاپشده
printed cloth
پارچهی قلمکار
حروف چاپی
bold print
حروف چاپی درشت و پررنگ
بسته، قالب
a print of butter
یک قالب کره
چاپ کردن، منتشر کردن، ماشین کردن
My poem was printed in a magazine.
شعر من در یک مجله چاپ شد.
Nowadays books are printed by computers.
این روزها کتاب را با کامپیوتر چاپ میکنند.
This book's printing took two years.
چاپ این کتاب دو سال طول کشید.
This book was printed last year.
این کتاب پارسال چاپ شد.
به خاطر سپردن، در حافظه جای دادن
His dying words are printed in my memory.
حرفهای او دم مرگ در حافظهام نقش بسته است.
(بدون چسباندن حروف به یکدیگر) نوشتن
(کتاب) موجود، در معرض فروش
(کتاب) تمام شده، نایاب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «print» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/print