آیکن بنر

لیست کامل لغات کتاب‌های English Vocabulary In Use

واژگان کتاب‌های English Vocabulary In Use

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Strike Off

American: ˈstraɪkˈɒf British: straɪkɒf

معنی strike off | جمله با strike off

phrasal verb

جدا کردن، حذف کردن، پاک کردن، قطع کردن

The doctor advised the patient to strike off unhealthy foods from their diet.

دکتر به بیمار توصیه کرد که غذاهای ناسالم را از رژیم غذایی‌اش حذف کند.

The coach warned the player that his bad behavior could lead to him being struck off the team.

مربی به بازیکن هشدار داد که رفتار بدش ممکن است منجر به حذف شدن او از تیم بشود.

phrasal verb

بی‌زحمت ایجاد شدن، بی‌زحمت درست کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت strike off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strike off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strike-off

لغات نزدیک strike off

پیشنهاد بهبود معانی