Periodical

ˌpɪriˈɑːdɪkl ˌpɪəriˈɒdɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    periodicals
  • صفت تفضیلی:

    more periodical
  • صفت عالی:

    most periodical

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
دوره‌ای، نشریه دوره‌ای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun adjective
گاهنامه، نوبتی، مجله یا نشریه
- He tries to keep up with the periodical literature on Shakespeare.
- او سعی می‌کند مقالات مجلات علمی درباره‌ی شکسپیر را بخواند.
- the periodical room in a library
- اتاق مجلات در کتابخانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد periodical

  1. noun regular publication
    Synonyms: journal, mag, magazine, monthly, newspaper, number, paper, quarterly, rag, review, serial, sheet, slick, throwaway, weekly

ارجاع به لغت periodical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «periodical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/periodical

لغات نزدیک periodical

پیشنهاد بهبود معانی