فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Serial

ˈsɪriəl ˈsɪəriəl

شکل جمع:

serials

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1

مسلسل، ردیفی، نوبتی، رده‌ای، دوری، ترتیبی، جزبه‌جز ، سریال، نشریه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده
noun adjective

نوبتی، پیاپی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

serial photographs

عکس‌های پیاپی

serial numbers

اعداد پیاپی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

serial concerts

کنسرت‌های چند‌شبه

a serial war movie

فیلم سریال جنگی

a serial story

داستان دنباله‌دار (در چند بخش)

He wrote a serial account of his adventures.

شرح ماجراهای خود را در چند بخش نوشت.

a serial killer

آدمکش چندباره

the serial production of pleasure boats

تولید بسایند قایق‌های تفریحی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد serial

  1. adjective in continuing order
    Synonyms:
    following succeeding successive consecutive ensuing continued continuing going on sequential continual sequent succedent successional
    Antonyms:
    disordered

ارجاع به لغت serial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «serial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/serial

لغات نزدیک serial

پیشنهاد بهبود معانی