با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Paper

ˈpeɪpər ˈpeɪpə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    papered
  • شکل سوم:

    papered
  • سوم‌شخص مفرد:

    papers
  • وجه وصفی حال:

    papering
  • شکل جمع:

    papers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A1
کاغذ، ورقه، ورق کاغذ، روزنامه، مقاله، رساله، جواز، پروانه، سند، مدرک، یادداشت، تکلیف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- That plan looked good on paper, but it did not work at all.
- آن نقشه روی کاغذ خوب به‌نظر می‌رسید؛ ولی اصلاً موفقیت‌آمیز نبود.
- paper thin
- به نازکی کاغذ
- the paper strength of an army
- قدرت ارتش طبق اسناد و ارقام (نه در عمل)
- our company's paper losses
- زیان‌های شرکت ما طبق دفاتر
- paper promises
- قول‌های روی کاغذ (نه واقعی)
- paper mill
- کارخانه‌ی کاغذ‌سازی
- paper plate
- بشقاب مقوایی
- paper towel
- حوله‌ی کاغذی
- paper napkin
- دستمال کاغذی
- term paper
- تکلیف میان ترم
- Students can take either a paper in Latin or a paper in Greek.
- شاگردان می‌توانند امتحان کتبی لاتین و یا امتحان کتبی یونانی را انتخاب کنند.
- a blank piece of paper
- یک تکه کاغذ سفید
- commercial papers
- اوراق بهادار بازرگانی
- short-term papers
- اسناد بهادار کوتاه مدت
- the monthly paper of our college
- ماه‌نامه‌ی دانشکده‌ی ما
- church paper
- نشریه‌ی کلیسا
- His son published his papers in three volumes.
- پسرش یادداشتهای او را در سه جلد چاپ کرد.
- paper stand
- دکه‌ی روزنامه‌فروش
- paper carrier
- روزنامه‌رسان
- His picture was printed in all the papers.
- عکس او در همه‌ی روزنامه‌ها چاپ شد.
- a daily paper
- روزنامه‌ی یومیه
- They were forced to flee the country without their papers.
- مجبور شدند که بدون اوراق و اسناد خود از کشور بگریزند.
- an officer's papers
- اوراق هویت افسر
- Jaffar's immigration papers
- اوراق مهاجرت جعفر
- a sheet of paper
- یک ورق کاغذ
- to put pen to paper
- قلم بر کاغذ نهادن، نوشتن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
روی کاغذ نوشتن
verb - transitive
با کاغذ پوشاندن
- to paper a room
- اتاقی را کاغذ دیواری کردن
- The room was covered with pictorial papers.
- کاغذ دیواری مصور اتاق را پوشانده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد paper

  1. adjective thin, flimsy
    Synonyms: cardboard, disposable, insubstantial, paper-thin, papery, wafer-thin
    Antonyms: thick
  2. noun newspaper
    Synonyms: daily, gazette, journal, news, organ, rag, weekly
  3. noun thesis, article
    Synonyms: analysis, assignment, composition, critique, dissertation, essay, examination, monograph, report, script, study, theme, treatise
  4. noun material upon which one writes
    Synonyms: card, filing card, letterhead, newsprint, note, note card, note pad, onion skin, pad, papyrus, parchment, poster, rag, sheet, stationery, tissue, vellum
  5. verb line with material
    Synonyms: cover, hang, paste up, plaster, wallpaper
    Antonyms: peal, strip, unline
  6. noun legal document
    Synonyms: affidavit, archive, bill, certificate, certification, citation, contract, credentials, data, deed, diaries, diploma, documentation, dossier, file, grant, ID, identification papers, indictment, instrument, letter, letters, order, passport, plea, record, subpoena, summons, testimony, token, visa, voucher, warrant, will, writ, writings
  7. noun document
    Synonyms: affidavit, archive, bill, certificate, certification, citation, contract, credentials, data, deed, diaries, diploma, documentation, dossier, file, grant, ID, identification papers, indictment, instrument, letters, order, passport, plea, record, subpoena, summons, testimony, token, visa, voucher, warrant, will, writings

Phrasal verbs

  • paper over

    (اختلافات یا عیوب یا اشکالات و غیره) پرده‌پوشی کردن، ماست‌مالی کردن

Idioms

  • not worth the paper it's written on

    (قرارداد یا دست‌نوشته) بی‌اعتبار، بی‌ارزش

  • on paper

    به‌صورت دست‌نوشته یا چاپ‌شده، روی کاغذ (نه در عمل یا واقع)

ارجاع به لغت paper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/paper

لغات نزدیک paper

پیشنهاد بهبود معانی