آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ آذر ۱۴۰۲

    Tissue

    ˈtɪʃuː ˈtɪʃuː

    شکل جمع:

    tissues

    معنی tissue | جمله با tissue

    noun uncountable B1

    زیست‌شناسی بافت، نسج

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

    مشاهده

    The tissue sample was sent to the lab for further analysis.

    نمونه‌ی بافت برای تجزیه‌وتحلیل بیشتر به آزمایشگاه فرستاده شد.

    The doctor examined the tissue under a microscope.

    دکتر بافت را زیر میکروسکوپ بررسی کرد.

    noun countable uncountable

    دستمال (کاغذی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    He crumpled up the tissue and threw it in the trash can.

    دستمال کاغذی را مچاله کرد و در سطل زباله انداخت.

    a box of tissues

    یک بسته دستمال کاغذی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The doctor handed me a tissue.

    دکتر دستمالی به من داد.

    noun

    پارچه، بافته (نازک و ظریف)

    The ballerina's tutu was made of tissue.

    توتوی بالرین از بافته‌ای نازیک ساخته شده بود.

    She wore a beautiful dress made of tissue.

    لباس زیبایی دوخته‌شده از پارچه‌ای ظریف به تن داشت.

    noun

    مجازی رشته، سلسله

    It was clear that the defendant's testimony was just a tissue of lies.

    معلوم بود که شهادت متهم فقط رشته‌ای از دروغ بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tissue

    1. noun a network
      Synonyms:
      network web series mass bundle parcel mesh sheaf crossing filigree
    1. noun thin fabric
      Synonyms:
      silk lace chiffon gauze webbing scarfing gossamer cobwebby material
    1. noun protective layer, especially in living organisms
      Synonyms:
      membrane film connective-tissue vascular-tissue fibrous tissue muscular tissue nervous-tissue adipose-tissue parenchyma prosenchyma intercellular substance
    1. noun a soft paper
      Synonyms:
      toilet-paper facial tissue tissue-paper toilet-tissue Kleenex (trademark)
    1. verb create a piece of cloth by interlacing strands of fabric, such as wool or cotton
      Synonyms:
      weave

    سوال‌های رایج tissue

    شکل جمع tissue چی میشه؟

    شکل جمع tissue در زبان انگلیسی tissues است.

    ارجاع به لغت tissue

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tissue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tissue

    لغات نزدیک tissue

    • - tishri
    • - tisiphone
    • - tissue
    • - tissue culture
    • - tissue paper
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.