فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Webbing

ˈwebɪŋ ˈwebɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    webbed
  • شکل سوم:

    webbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    webs

معنی

noun
حاشیه ضخیم پارچه‌ای که وسط آن نازک‌تر باشد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد webbing

  1. verb construct or form a web, as if by weaving
    Synonyms:
    netting
  1. verb to gain control of or an advantage over by or as if by trapping
    Synonyms:
    catching trapping ensnaring entrapping snaring enmeshing tangling trammelling

ارجاع به لغت webbing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «webbing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/webbing

لغات نزدیک webbing

پیشنهاد بهبود معانی