آخرین به‌روزرسانی:

    Webbed

    webd webd

    سوم‌شخص مفرد:

    webs

    وجه وصفی حال:

    webbing

    معنی

    adjective

    پرده‌دار، پوست‌دار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد webbed

    1. verb construct or form a web, as if by weaving
      Synonyms:
      netted
    1. verb to gain control of or an advantage over by or as if by trapping
      Synonyms:
      caught trapped ensnared entrapped enmeshed tangled trammelled snared ensnarled
    1. adjective having open interstices or resembling a web
      Synonyms:
      netlike netted webby weblike lacy
    1. adjective (of the feet of some animals) having the digits connected by a thin fold of skin
      Antonyms:
      unwebbed

    ارجاع به لغت webbed

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «webbed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/webbed

    لغات نزدیک webbed

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    unequal ferocious fire mean administration stand-alone club underpin precipitation crasher inflammation shall upstairs toehold extravagant تصدیق‌نامه تیمار تیمار کردن پلیس گل‌مژه طاووس‌ ریاضی زحل مومیایی دارو آب دهان کتابخانه سرخک آلاچیق لباس زیر