شکل جمع:
approvalsتصویب، موافقت، نظر موافق، مساعد، پسند، موافقت رسمی، رضایت، تایید، تجویز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a written approval
موافقت کتبی
Yesterday, the Parliament declared its approval.
دیروز مجلس شورا موافقت خود را اعلام کرد.
The bride's mother looked with approval at the bridegroom.
مادر عروس با رضایت به داماد نگاه کرد.
The father of the bride would not give his approval.
پدر عروس رضایت نمیداد.
(در مورد کالا) مهر تضمین، مهر تأیید
(در مورد فروشگاهها) پسدادنی، پس آوردنی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «approval» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/approval