گذشتهی ساده:
licensedشکل سوم:
licensedسومشخص مفرد:
licensesوجه وصفی حال:
licensingشکل جمع:
licenses( licence ) اجازه، پروانه، جواز، جواز شغل، اجازه رفتن دادن، پروانه دادن، مرخص کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a license to sell alcoholic beverages
پروانهی فروش مشروبات الکلی
driver's license
گواهینامهی رانندگی
a marriage license
قبالهی ازدواج
a license to practice medicine
جواز پزشکی (اجازه طبابت)
You can depart without their license.
شما میتوانید بدون رخصت آنها عزیمت کنید.
poetic license
بخشودگی شعری (بهویژه در مورد شاعری که در تنگنای قافیه گیر کردهاست)
He demands that he be given greater license in the exercise of his duties.
او خواهان آن است که در انجام وظایف خود از آزادی عمل بیشتری برخوردار باشد.
Freedom of the press should not be turned into license.
آزادی رسانهها نباید تبدیل به خودکامگی بشود.
In some tribes adolescent license and pregnancy are common.
در برخی از قبایل بیبندوباری جنسی و آبستنی در میان نوجوانان عادی است.
a licensed physician
پزشک مجاز، پزشک دارای جواز طبابت
He is not licensed to sell alcoholic drinks.
او جواز فروش نوشابههای الکلی را ندارد.
He feels he is licensed to do as he pleases.
او میپندارد که اجازه دارد هر کاری دلش بخواهد بکند.
(انگلیس - عامیانه) طرح و غیره که تصویب شده است؛ ولی خیلی گران و ولخرجانه است
(انگلیس) قوانین مربوط به محل و زمان فروش نوشیدنیهای الکلی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «license» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/license