شکل جمع:
entitlementsحق، شایستگی، هده، سزیدگی
entitlement to a leave and free travel
حق مرخصی و سفر مجانی
(آنچه که شخص نسبت به آن حق دارد بهویژه مزایایی که دولت یا کارفرما ارزانی میدارد) مورد استحقاق، مورد سزیدگی، مستمری، مقرری، اعتبار (پرداختی توسط دولت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Entitlements for local schools came to $30 million.
اعتبارات پرداختی به مدارس محلی به سی میلیون دلار بالغ شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «entitlement» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entitlement