آخرین به‌روزرسانی:

Entitlement

ɪnˈtaɪtlmənt ɪnˈtaɪtlmənt

شکل جمع:

entitlements

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

حق، شایستگی، هده، سزیدگی

entitlement to a leave and free travel

حق مرخصی و سفر مجانی

noun

(آنچه که شخص نسبت به آن حق دارد به‌ویژه مزایایی که دولت یا کارفرما ارزانی می‌دارد) مورد استحقاق، مورد سزیدگی، مستمری، مقرری، اعتبار (پرداختی توسط دولت)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Entitlements for local schools came to $30 million.

اعتبارات پرداختی به مدارس محلی به سی میلیون دلار بالغ شد.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده entitlement

ارجاع به لغت entitlement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entitlement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entitlement

لغات نزدیک entitlement

پیشنهاد بهبود معانی