بیپروایی، تهور، بیباکی، جسارت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He had the temerity to call me a liar.
با پررویی مرا دروغگو خواند.
a soldier with the temerity to speak up against his officer's bullying
سربازی آنقدر بیباک که علیه جور افسران خود زبان به اعتراض بگشاید
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «temerity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/temerity