بیملاحظگی، بیتوجهی، بیپروایی، بیاحتیاطی، بیفکری، شتابزدگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She regretted her rashness immediately after speaking.
او بلافاصله پساز صحبت کردن از بیملاحظگی خود پشیمان شد.
He acknowledged that his rashness had put the team at risk.
او اذعان کرد که بیاحتیاطیاش تیم را در معرض خطر قرار داده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rashness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rashness