با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Precipitation

prɪˌsɪpɪˈteɪʃn prɪˌsɪpɪˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    precipitations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
آب‌و‌هوا شتاب، دستپاچگی، تسریع، بارش، تهنشینی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- heavy precipitations of snow and rain
- ریزش شدید برف و باران
- the annual rate of precipitation
- میزان بارش سالیانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد precipitation

  1. noun moisture in air or falling from sky
    Synonyms: cloudburst, condensation, drizzle, hail, hailstorm, heavy dew, precip, rain, rainfall, rainstorm, sleet, snow, storm, wetness
    Antonyms: dryness

ارجاع به لغت precipitation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «precipitation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/precipitation

لغات نزدیک precipitation

پیشنهاد بهبود معانی