گذشتهی ساده:
precipitatedشکل سوم:
precipitatedوجه وصفی حال:
precipitatingتسریع کردن، شتاب بخشیدن، سرعت بخشیدن، سریع اتفاق افتادن، جلو افتادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
events that precipitated the war
رویدادهایی که جنگ را تسریع کردند
The rainstorm precipitated our decision to cancel the outdoor event.
طوفان توأم با باران به تصمیم ما برای لغو این رویداد در فضای باز شتاب بخشید.
to precipitate the crisis
بحران را تسریع کردن
پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن (از بلندی با نیروی زیاد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The villain attempted to precipitate the hero from the top of the building.
شرور تلاش کرد تا قهرمان را از بالای ساختمان پرتاب کند.
He tried to precipitate my friend off the edge of the cliff.
او سعی کرد دوستم را از لبهی صخره پرت کند.
The cart overturned and precipitated me into the ditch.
گاری چپه شد و مرا به درون چاله انداخت.
شیمی رسوب کردن، تهنشین شدن، باعث رسوب ... شدن، باعث تهنشین ... شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی شیمی
The solution began to precipitate as the temperature dropped.
با کاهش دما، محلول شروع به رسوب کرد.
Stirring the solution too vigorously may cause it to precipitate.
هم زدن شدید محلول ممکن است باعث تهنشین شدن آن شود.
شیمی رسوب، تهنشست، پرسیپیتاسیون
The color of the precipitate indicated the presence of a metal ion.
رنگ رسوب نشاندهنده وجود یون فلزی بود.
The chemical reaction resulted in the formation of a red precipitate.
واکنش شیمیایی منجر به تشکیل پرسیپیتاسیون قرمز شد.
عجولانه، شتابزده (عمل)، عجول (شخص)
their precipitate marriage
ازدواج عجولانهی آنها
The precipitate driver caused a dangerous accident on the highway.
رانندهی عجول باعث تصادف خطرناکی در بزرگراه شد.
The manager's precipitate response to the situation only made things worse.
واکنش شتابزدهی مدیر به وضعیت فقط اوضاع را بدتر کرد.
پرشیب (صخره و غیره)
The village was perched on the edge of a precipitate hill.
این روستا بر لبهی تپهای پرشیب قرار داشت.
The precipitate drop-off made it difficult to see the bottom of the canyon.
پرتگاه پرشیب، دیدن ته دره را دشوار میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «precipitate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/precipitate