گذشتهی ساده:
quickenedشکل سوم:
quickenedسومشخص مفرد:
quickensوجه وصفی حال:
quickeningزنده کردن، جان دادن به، روح بخشیدن، تسریع شدن، تخمیرکردن، زنده شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Warm spring days that quicken the earth.
روزهای گرم بهاری که زمین را زنده میکند.
She quickened my interest with colorful stories.
او با داستانهای دلانگیز علاقهی مرا برانگیخت.
aspirations which quicken the energies of men
آرزوهایی که به انسان نیرو میبخشد
As soon as she saw the policeman, she quickened her steps.
تا مأمور پلیس را دید قدمهای خود را تند کرد.
The baby quickened in her womb.
کودک در شکم او (مادر) تکان میخورد.
The embryo quickens and grows.
نطفه جان میگیرد و بزرگ میشود.
The pulse quickens with fear.
در اثر ترس ضربان قلب تند میشود.
گذشتهی ساده quicken در زبان انگلیسی quickened است.
شکل سوم quicken در زبان انگلیسی quickened است.
وجه وصفی حال quicken در زبان انگلیسی quickening است.
سومشخص مفرد quicken در زبان انگلیسی quickens است.
کلمهی «quicken» در زبان فارسی به «تسریع کردن» یا «سریعتر کردن» ترجمه میشود.
این واژه از نظر ریشهشناسی به معنای زنده کردن، جان بخشیدن یا به حرکت واداشتن نیز به کار میرود و در متون قدیمیتر حتی بار معنایی «حیات دادن» و «بیدار کردن» را داشته است. در زبان امروزی، کاربرد آن بیشتر در زمینهی افزایش سرعت، فعالتر کردن یا برانگیختن یک فرایند، احساس یا حرکت دیده میشود.
در متون ادبی و تاریخی، «quicken» گاهی به معنای دمیدن روح زندگی در چیزی بیجان آمده است. برای مثال، شاعر ممکن است بگوید نسیم بهاری زمین را quicken میکند، یعنی دوباره زندگی را در گیاهان و خاک خشکیده جاری میسازد. همین کاربرد سبب شده است که این واژه علاوه بر بار معنایی فیزیکی، مفهومی استعاری نیز پیدا کند و در توصیف تغییرات درونی و معنوی به کار رود.
در علوم پزشکی و زیستشناسی، quicken معنایی تخصصیتر دارد. برای نمونه، در مراحل بارداری، اصطلاح «quickening» به لحظهای اشاره میکند که مادر برای نخستین بار حرکت جنین را احساس میکند. این تجربه نماد زنده بودن و شروع تحرک واقعی موجودی جدید در رحم است. چنین استفادهای نشان میدهد که این واژه نهتنها در بُعد سرعت، بلکه در بُعد حیات و رشد نیز نقش معنایی پررنگی دارد.
از سوی دیگر، در زبان عمومی و روزمره، quicken معمولاً به معنای سرعت بخشیدن به یک روند یا اقدام به کار میرود. وقتی کسی میگوید باید pace خود را quicken کند، منظورش این است که باید سریعتر حرکت کند یا کارش را تندتر پیش ببرد. این معنا در مکالمات روزمره و همچنین در محیطهای کاری و آموزشی کاربرد زیادی دارد و بار معنایی آن بیشتر به «افزایش شتاب» نزدیک است.
نکتهی جالب دربارهی این واژه، انعطافپذیری معنایی آن است. quicken میتواند در زمینههای عاطفی نیز به کار رود، جایی که احساسات یا شور و اشتیاق فردی را برمیانگیزد. برای مثال، ممکن است گفته شود «صدای موسیقی قلبم را quickened کرد» که معنای آن برانگیخته شدن شور یا هیجان درونی است. این چندلایگی در معنا، quicken را به یکی از واژههای غنی و پرکاربرد در زبان انگلیسی تبدیل کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «quicken» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quicken