آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ مهر ۱۴۰۴

    Quicken

    ˈkwɪkən ˈkwɪkən

    گذشته‌ی ساده:

    quickened

    شکل سوم:

    quickened

    سوم‌شخص مفرد:

    quickens

    وجه وصفی حال:

    quickening

    معنی quicken | جمله با quicken

    adverb

    زنده کردن، جان دادن به، روح بخشیدن، تسریع شدن، تخمیرکردن، زنده شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    Warm spring days that quicken the earth.

    روزهای گرم بهاری که زمین را زنده می‌کند.

    She quickened my interest with colorful stories.

    او با داستان‌های دل‌انگیز علاقه‌ی مرا برانگیخت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    aspirations which quicken the energies of men

    آرزوهایی که به انسان نیرو می‌بخشد

    As soon as she saw the policeman, she quickened her steps.

    تا مأمور پلیس را دید قدم‌های خود را تند کرد.

    The baby quickened in her womb.

    کودک در شکم او (مادر) تکان می‌خورد.

    The embryo quickens and grows.

    نطفه جان می‌گیرد و بزرگ می‌شود.

    The pulse quickens with fear.

    در اثر ترس ضربان قلب تند می‌شود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد quicken

    1. verb make faster; invigorate
      Synonyms:
      speed accelerate expedite hasten hurry promote stimulate energize motivate spur increase activate impel urge excite animate refresh revive vitalize arouse stir rouse move strengthen shake up precipitate dispatch step up grow liven galvanize awaken kindle inspire goad pique revitalize innervate innerve vivify vivificate make haste actuate
      Antonyms:
      slow weaken retard dull

    سوال‌های رایج quicken

    گذشته‌ی ساده quicken چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده quicken در زبان انگلیسی quickened است.

    شکل سوم quicken چی میشه؟

    شکل سوم quicken در زبان انگلیسی quickened است.

    وجه وصفی حال quicken چی میشه؟

    وجه وصفی حال quicken در زبان انگلیسی quickening است.

    سوم‌شخص مفرد quicken چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد quicken در زبان انگلیسی quickens است.

    معنی quicken به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «quicken» در زبان فارسی به «تسریع کردن» یا «سریع‌تر کردن» ترجمه می‌شود.

    این واژه از نظر ریشه‌شناسی به معنای زنده کردن، جان بخشیدن یا به حرکت واداشتن نیز به کار می‌رود و در متون قدیمی‌تر حتی بار معنایی «حیات دادن» و «بیدار کردن» را داشته است. در زبان امروزی، کاربرد آن بیشتر در زمینه‌ی افزایش سرعت، فعال‌تر کردن یا برانگیختن یک فرایند، احساس یا حرکت دیده می‌شود.

    در متون ادبی و تاریخی، «quicken» گاهی به معنای دمیدن روح زندگی در چیزی بی‌جان آمده است. برای مثال، شاعر ممکن است بگوید نسیم بهاری زمین را quicken می‌کند، یعنی دوباره زندگی را در گیاهان و خاک خشکیده جاری می‌سازد. همین کاربرد سبب شده است که این واژه علاوه بر بار معنایی فیزیکی، مفهومی استعاری نیز پیدا کند و در توصیف تغییرات درونی و معنوی به کار رود.

    در علوم پزشکی و زیست‌شناسی، quicken معنایی تخصصی‌تر دارد. برای نمونه، در مراحل بارداری، اصطلاح «quickening» به لحظه‌ای اشاره می‌کند که مادر برای نخستین بار حرکت جنین را احساس می‌کند. این تجربه نماد زنده بودن و شروع تحرک واقعی موجودی جدید در رحم است. چنین استفاده‌ای نشان می‌دهد که این واژه نه‌تنها در بُعد سرعت، بلکه در بُعد حیات و رشد نیز نقش معنایی پررنگی دارد.

    از سوی دیگر، در زبان عمومی و روزمره، quicken معمولاً به معنای سرعت بخشیدن به یک روند یا اقدام به کار می‌رود. وقتی کسی می‌گوید باید pace خود را quicken کند، منظورش این است که باید سریع‌تر حرکت کند یا کارش را تندتر پیش ببرد. این معنا در مکالمات روزمره و همچنین در محیط‌های کاری و آموزشی کاربرد زیادی دارد و بار معنایی آن بیشتر به «افزایش شتاب» نزدیک است.

    نکته‌ی جالب درباره‌ی این واژه، انعطاف‌پذیری معنایی آن است. quicken می‌تواند در زمینه‌های عاطفی نیز به کار رود، جایی که احساسات یا شور و اشتیاق فردی را برمی‌انگیزد. برای مثال، ممکن است گفته شود «صدای موسیقی قلبم را quickened کرد» که معنای آن برانگیخته شدن شور یا هیجان درونی است. این چندلایگی در معنا، quicken را به یکی از واژه‌های غنی و پرکاربرد در زبان انگلیسی تبدیل کرده است.

    ارجاع به لغت quicken

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «quicken» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quicken

    لغات نزدیک quicken

    • - quick-tempered
    • - quick-witted
    • - quicken
    • - quickening
    • - quicker
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.