آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ مهر ۱۴۰۴

    Vivify

    ˈvɪvəˌfaɪ ˈvɪvɪfaɪ

    گذشته‌ی ساده:

    vivified

    شکل سوم:

    vivified

    سوم‌شخص مفرد:

    vivifies

    وجه وصفی حال:

    vivifying

    معنی vivify

    adverb

    زنده کردن، احیا کردن، روح دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد vivify

    1. verb to make alive
      Synonyms:
      revive animate quicken refresh enliven reanimate invigorate vitalize recreate renovate repair revivify

    سوال‌های رایج vivify

    معنی vivify به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «vivify» در زبان فارسی به «زنده‌کردن»، «جان‌بخشیدن» یا «روح تازه بخشیدن» ترجمه می‌شود.

    این واژه در زبان انگلیسی بیشتر بار ادبی و استعاری دارد و معمولاً به معنای دمیدن زندگی و انرژی در چیزی یا کسی به‌کار می‌رود. «vivify» ریشه‌ای در زبان لاتین دارد و از واژه‌ی vivere به معنای «زیستن» مشتق شده است. به همین دلیل، این واژه همواره با مفاهیمی چون زندگی، پویایی و تازگی همراه است.

    از دیدگاه ادبی و هنری، «vivify» به معنای دمیدن روح و جان در یک اثر یا شخصیت است. یک نویسنده می‌تواند با توصیف‌های زنده و پرجزئیات، صحنه‌ای را «vivify» کند و آن را برای خواننده ملموس و واقعی سازد. همین‌طور یک نقاش یا کارگردان سینما می‌تواند با بهره‌گیری از رنگ‌ها، نورپردازی یا صحنه‌سازی، اثری خلق کند که برای بیننده زنده و پرشور جلوه نماید. در این معنا، «vivify» به توانایی خلاقانه‌ی انسان برای بخشیدن جان به چیزهایی که در حالت عادی بی‌حرکت یا بی‌روح‌اند اشاره می‌کند.

    در زندگی روزمره نیز این واژه کاربرد دارد. وقتی می‌گوییم یک تجربه، یک سفر یا حتی یک گفتگو می‌تواند کسی را «vivify» کند، منظور این است که آن رویداد به فرد انرژی تازه‌ای داده و احساس شادابی و حیات دوباره ایجاد کرده است. این کاربرد نشان می‌دهد که «vivify» صرفاً به معنای بازگرداندن زندگی فیزیکی نیست، بلکه شامل دمیدن شور و انگیزه‌ی روحی و روانی هم می‌شود.

    از منظر فلسفی، «vivify» با مفهوم نوزایی و احیا گره خورده است. بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان، لحظاتی در زندگی را لحظات «vivification» دانسته‌اند؛ یعنی زمانی که فرد از دل یکنواختی، اندوه یا ناامیدی، دوباره به سوی زندگی، امید و حرکت بازمی‌گردد. این جنبه‌ی معنوی و عمیق واژه نشان می‌دهد که زندگی انسان نه‌تنها به بُعد جسمانی بلکه به انرژی درونی و روحی نیازمند است.

    «vivify» واژه‌ای است که در مرز میان جسم و روح، واقعیت و تخیل، و زندگی روزمره و هنر قرار می‌گیرد. این واژه به ما یادآوری می‌کند که حیات، تنها نفس‌کشیدن نیست، بلکه در تجربه‌ی زیبایی‌ها، در بازگشت امید و در لحظاتی که چیزی در ما بیدار می‌شود نیز معنا پیدا می‌کند. «vivify» کلیدی است برای فهم اهمیت پویایی، انرژی و بازآفرینی در جهان انسانی.

    گذشته‌ی ساده vivify چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده vivify در زبان انگلیسی vivified است.

    شکل سوم vivify چی میشه؟

    شکل سوم vivify در زبان انگلیسی vivified است.

    وجه وصفی حال vivify چی میشه؟

    وجه وصفی حال vivify در زبان انگلیسی vivifying است.

    سوم‌شخص مفرد vivify چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد vivify در زبان انگلیسی vivifies است.

    ارجاع به لغت vivify

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «vivify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vivify

    لغات نزدیک vivify

    • - vivification
    • - vivifier
    • - vivify
    • - viviparity
    • - viviparous
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.