با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Reanimate

American: riːˈænɪmeɪt British: riːˈænɪmeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
احیا کردن، دوباره جان بخشیدن، نوجان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reanimate

  1. verb Give new life or energy to
    Synonyms: animate, revive, restore, invigorate, recreate, resuscitate, renovate, repair, quicken, vivify, revivify
  2. verb To rouse from a state of inactivity or quiescence
    Synonyms: reactivate, reawaken, rekindle, renew, resurrect, resuscitate, revitalize, revive, revivify

ارجاع به لغت reanimate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reanimate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reanimate

لغات نزدیک reanimate

پیشنهاد بهبود معانی