گذشتهی ساده:
motivatedشکل سوم:
motivatedسومشخص مفرد:
motivatesوجه وصفی حال:
motivatingانگیختن
تحریک کردن، تهییج کردن، دارای انگیزه شده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Patriotism motivated them to try their best.
میهندوستی آنها را برانگیخت تا بیشترین کوشش خود را بکنند.
What motivates me to write this dictionary is not money.
آنچه که مرا به نوشتن این فرهنگ ترغیب میکند، پول نیست.
She lacks motivation.
او انگیزش کافی ندارد.
A good teacher is a motivator.
معلم خوب (شاگردان را) راغب میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «motivate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/motivate